محل تبلیغات شما



1- در هر شرایطی نگرش و بر داشت خوبی داشته باشید ، به زندگی نگاه مثبت بیندازید و همیشه سپاسگزار باشید

2-زندگی خود را بر اساس احترام بنا کنید ، به خداوند عشق بورزید ، با دوستان و بستگان خود مهربان باشید ، با همه و از جمله با خودتان به نیکی رفتار کنید.

3- منصف باشید و در همه ی امور صداقت به خرج دهید.

4- پذیرای چالشها و مشکلات زندگی باشید ، سختکوش و پر تلاش باشید و اگر شکست خوردید دوباره به پا خیزید.

5- مشتاق یاد گرفتن باشید                                                                                                       6- از زندگی لذت ببرید، خنده را فراموش نکنید.


       سال 1373سال خوبی برای آغاز تالیفات قرآنی من بود. در بحث قبل گفتم دکتر "لسانی فشارکی "در این امر سهم به سزایی ایفا کرد. روزی در درس تفسیر به ما یک تحقیق داد. نمره ی تحقیق ده نمره از بیست بود. تحقیقات را نوشتیم و به وی تحویل دادیم. پس از اعلام نمرات ،من از بیست ده گرفته بودم. یعنی در این درس افتاده بودم.به استاد مراجعه کردم . گفت تحقیقی که دانشجویان نوشته اند تحقیق نبود . به همه در این تحقیق صفر داده بود.


       فکر می کنم سال 1383بود. با عشق در کلاس کار می کردم. دانشجویی داشتم که در اولین ترم متوجه شدم با سایرن از هر جهت تفاوت دارد. روزی به طور ناخواسته از او پرسیدم "شغل پدرت چیست"؟ گفت: کارگر جوشکاری . متعجب شدم ولی به تدریس ادامه دادم.

        چند لحظه گذشت ، همان دانشجو پرسید: چرا این سوال پرسیدم؟ نمی خواستم جوابش بدهم . اما گفتم :به گمان من باید پدر و مادرت دارای سطح تحصیلات بسیار بالا باشند. ادب ،نزاکت، احترام ، زیرکی و تیز هوشی از وجودش سرازیر شده بود.

        به او گفتم :تو دکتری خواهی گرفت و با علم روز مجهز خواهی شد. آن زمان هر گاه در حوزه ی علوم قرآن سوالی داشتم از تو می پرسم. با تواضع گفت : همان زمان هم دانشجو ی شما خواهم بود استاد.

         سالها گذشت. روزی با هماهنگی ، به منزلشان رفتم. دکتری علوم قرآن. هیئت علمی یکی از دانشگاههای وزارت علوم . هنوز به من می گفت "استاد". خاطره ی آن روز را برایش بازگفت کردم. یادش بود. دوباره گفت : آره "استاد". این است شور و عشق معلمی که با چیزی قابل قیاس نیست.


      مهر سال 1374از راه رسید. من در تیر ماه همان سال در مقطع کارشناسی فارغ التحصیل شده بودم.در سازماندهی به منظور تعیین محل خدمت شرکت کردم. قرار بر این شد که در هنرستان فنی و حرفه ای به کار مشغول شوم. هنرستان به محل ست ما نزدیک بود بنابر این همیشه پیاده به محل کارم می رفتم. شاید بتوان ادعا کرد، اولین نفری بودم که صبح اول وقت در هنرستان حضور پیدا می کردم.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

قرآن در زندگی انگار من هستم